شمیم ادب
علمی،آموزشی،فرهنگی،اجتماعی

 

 

نگاه کن…

می بینی ، خاطراتت دارند رژه می روند

همکلاسی ...

یادت می آید ، آن موقع را می گویم که بهارمان بود ، من بودم و تو بودی و کتاب  و صبح  آغشته به گلهای محمدی

سرپیر و دشرگان .

مشق عشق می نمودیم ، با شبنم آغشته به عطر گل های زرد لب جوی .

و

ذهنمان چه معادلات جورواجوری را  حل می کرد .

به کمک نسیم بهاری 

از آن روزها به یادگار تو را دارم و خاطرت را

و

هنوز بوی گل های محمدی درونم جاری است .

چه عطشی داشتیم برای با هم بودن ،

همکلاسی یادت به خیر

تو هیچ وقت برایم پیر نمی شوی

اما

حس می کنم چیزی درونم شکسته


برای همیشه ....

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:




تاریخ: 6 اسفند 1391برچسب:,
ارسال توسط حميدرضارضايي
آخرین مطالب

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی