"گویندکه؛ معلمی کودکی را دید که در گوشه ای از مکتب خانه دست دعا برداشته که ؛ خدایا! جان معلم ما را بستان تا آسوده شویم. معلم که شاهد ماجرا بود لبخندی زد و گفت: پسرجان! من اگر بمیرم معلمی دیگر برای تدریس می آورند پس دعا کن که پدرت بمیرد تا برای همیشه از بلای درس خواندن رها شوی!"
این حکایت طنزآلود نشان از آن دارد که کراهیت محصلان از مشقّت مشق که آزادی آنها را محدود می کند امروزی نیست و تازگی ندارد. منتهی، امر ناخوشایندی که امروزه در حال وقوع است و هر ساله بر وخامت آن افزوده می شود علم گریزی است نه مدرسه گریزی! به همین سبب شاهدیم که دو عنصر «تمرکز» و « انگیزه» سال به سال در کلاس درس کم رنگ تر می شوند و هشدار معلمان و برگزاری آزمون پیاپی جز اتلاف وقت نتیجه ای نمی دهد. تاسف بارتر اینکه بسیاری از دانش آموزان از دو مرحله فرایند آموزش یعنی«یادگیری برای خواندن » و « خواندن برای یادگیری» هنوز در مرحله اول که مربوط به سال اول ابتدایی است، دست و پا می زنند و با اینکه رسماً و اسماً در مقطع متوسطه هستند اما از خواندن و نوشتن یک شعر یا متنی ساده عاجز و ناتوانند. در گذشته این دانش آموزان به سوی رشته انسانی سوق داده می شدند که به گمان متولیان امر رشته ای ساده !تصور می شد. اما امروزه به برکت بخشنامه های دانش آموز محور! به رشته های کار و دانش و ریاضی و ... نیز هدایت می شوند تا سایر رشته ها نیز از فیض وجود آنان بی نصیب نمانده باشند!
چه باید کرد؟
می دانیم که «خانواده» ، «اوضاع جامعه» و« مدرسه» سه ضلع مثلث آموزش اند . دو ضلع اولی تقریباً از اختیار متولیان تعلیم و تربیت خارج اند و تنها می توان به صورت محدود و ناچیز خانواده را با برنامه های مدرسه هماهنگ کرد. اما ضلع سوم یعنی ؛ «مدرسه» را می توان با کمی هزینه و برنامه ریزی تقویت کرد تا اندکی بر جذابیت انتقال «علم» افزود. یکی از این راه ها، راه اندازی و گسترش هرچه سریع تر مدارس هوشمند است.زیرا ذهن دانش آموز امروزی به سبب ارتباط دائم با تلویزیون ، موبایل ، کامپیوتر و... تصویری و مانیتوری شده و ضروری است که اطلاعات کتب درسی از طریق دلخواه او یعنی دانش و امکانات روز بر وی عرضه شود تا با آنها پیوند ذهنی ایجاد کند. باید دانست که تکیه و اصرار بر تخته و گچ و کتاب برای آموزش مانند این است که به جای ماشین از درشکه برای حمل و نقل مردم امروزی استفاده کنیم.
البته از دانش افزایی معلمان نیز نباید غافل ماند و باید از طرق مختلف مثل اعطای لب تاپ و تبلت از طریق اقساط و اجبار آنها در فراگیری ظرایف و طرایف آن ها برای استفاده در کلاس می توان بخشی از مسیر عقب افتاده را جبران کرد. در این صورت است که می توان به آینده ای روشن امیدوار بود و مقداری از بی انگیزگی ای را که از طریق اوضاع جامعه به او تزریق شده ، کم اثر کرد و گرنه اعطای نمرات مجازی نه تنها کمکی به بهبود اوضاع نمی کند بلکه ما را دچار توهم پیشرفت نیز می کند.
نظرات شما عزیزان: