اکثر ما می دانیم رمان نویسی اروپا با رمان دن کیشوت اثر سروانتس آغاز شده است، اما نمی دانیم رمان نویسی در ایران با کدام کتاب و از کدام نویسنده ، آغاز شده است. اولین رمان فارسی به نوشته آقای شمس لنگرودی، حاجی آقای اصفهانی نام دارد که توسط جیمز موریه درسال 1824میلادی (1204 ه-ش) در لندن به زبان انگلیسی نوشته شده است . رمان بعدها توسط میرزا حبیب اصفهانی از نسخه فرانسه به زبان فارسی برگردانده شده است. داستان درباره، دربار فتحعلی شاه قاجار است و در ان نویسنده سنتهای کهنه جامعه ان روزگار ایران را به رشته تحریر درآورده است. موریه فرستاده انگلستان به ایران بوده که در امضای قرار داد گلستان و عامل سرگردانی اولین گروه بورسیه دانشجویان ایرانی و در تراشیدن هزینه های بالا برای انها نقش بزرگی داشته است.( نخستین گروه دانشجوی در سال 1190 هجری شمسی در زمان فتحعلی شاه بهمت عباس میرزا ولیعهد به لندن اعزام شدند شامل : دو نفر از پسران اشراف آذربایجان به نام های محمد کاظم- پسر نقاش باشی عباس میرزا -و میرزا حاجی بابا افشار بود .که این افراد برای تحصیل در طب و نقاشی به انگلستان فرستاده شدند.)*
آقای دکتر محمد فتوحی - دکتر حبیب الله عباسی قدیمی ترین رمان ایرانی را ستاره گان فریب خورده نوشته فتحعلی آخوندزاده که به زبان ترکی به رشته تحریر درامده است می دانند. اخوندزاده در سال 1191 در نوخای آذربایجان متولد شد اما پدرش ایرانی و از اهالی خامنه بود ، اخوندزاده به مدت طولانی در ایران زندگی کرد و برای همین از اوضاع واحوال مردم آن دوره اطلاع داشت. کتاب در سال هفتم پادشاهی شاه عباس اغاز می شود که ستاره دنباله داری در آسمان می درخشد و منجمان ، ستاره دنباله دار را نشانه مرگ پادشاه می پندارند، یکی از منجامن پیشنهاد می کند در ایام نحسی کسی دیگر بجای شاه بر تخت سلطنت بنشیند که اگر بلایی هم می خواهد نازل شود بر او نازل شود. از این رو از میان محکومین به اعدام یوسف ترکش دوز را انتخاب می کنند و بر تخت پادشاهی می نشانند. به نوشته لنگرودی [ اخوندزاده در این داستان وحشتناک ، که داستان همیشه ایران بوده است، از طرفی رذالت بی حد حاکمرنان مرتجد و بی فرهنگ را بیان می کند، که به خاطر وهمی ابلهانه جان هزاران نفر را به خون می کشانند.] رمان در سال 1253 هجری شمسی از زبان ترکی توسط میرزا جعفر قراجه داغی به فارسی برگردانیده شده است.اولین رمان فارسی که به زبان فارسی نوشته شده است از نظر اقای شمس لنگرودی کتاب شمس و طغرا نوشته محمد باقر خسروی است.
محمد باقر میرزا پسر محمد رحیم میرزا از خانواده قاجاری بود و در 24 ربیع الثانی در سال 1266 در تهران متولد شدف پدرش فرزند محمدعلی میرزا دولتشاه از نوادگان فتعلی شاه است او به نوشته خسروی به تربیت فرزندان خود توجه بسیار داشته،وی در کرمانشاه به تحصیل فارسی، عربی ، علوم ادبی ، منطق ، ریاضیات و معارف اسلامی پرداخت. گاهی شعر می سروده که پدر او را از ان کار منع می کرده. حسینعلی خان ساطان ادیب و دانشور تخلص خسروی را برایش برگزید و گرنه نام خانواده گی اش دولت داد است. بعد از مرگ پدر کفالت مخارج خانواده را بعهد گرفت اما از ادب و افکارعرفانی دور نشد. در اغاز جنگ جهانی اول و ورود انگلیسی ها، روس ها، ترکها به شهر های ایران واغتشاش داخلی باغث شد تا بخاطر برخی از فعالیت هایش به ناچارمدتی خارج از کرمانشاه زندگی کند و سر انجام او را با قول و قرارها به شهر آوردند اما تا رسیدن دستگیر و زندانی شد و به خواست روس ها که می خواستند تا او را به سیستان تبعید کنند اما نظرشان در همدان تغییر کرده و در همان جا در زندان بدی مبحوس شده وی شعرهایی را که نمودار فرار او از دست سپاه روس و پناه بردن به کوه هها است در انجا سروده (در سال 1335 ه-ق). بعد از دو ماه به کمک امیر افخم قره گزلو از زندان ازاد شد اما بعد از رهایی به تهران تبعید شد و تا پایان عمر خود در تهران ماند و در انجا اشعاری برای ادیب المالک فراهانی سرود و ستایش معصوم علی نایب الصدر مولف کتاب طریق الحقایق سرود. در شانزده ربیع اول 1338 ه-ق عمرش به پایان رسید و در ابن بابویه در کنار پیر طریقتش اقا محمد حسن نقاش زرگر به خاک سپرده شد.
شمس و طغرا شامل سه جلد کتاب است که دربرگیرنده داستان عاشقانه و تاریخی دو دلداه به هم می باشد. داستان از اردیبهشت 667 هجری یعنی سال سوم حکومت ابش خاتون عروس هولاگو و اخرین اتابک از سلسله سلغریان و دختر اتابک سعد بن ابوبکر در فارس بوده که در زمان ورود امیر انکیانو فرستاده ایلخان به شهر-شمس و ظغرا رمانی است عاشقانه و به اسم دو قهرمان اصلی کتاب هر سه جلد کتاب در برگیرنده ماجراها و مشکلاتی است که بر سر راه این دو قهرمان بوجود می اید -شمس به همراه پدر برای استقبال از انکیانو - امیر مغول به شیراز می ایند و اتش سوزی در خانه التاجو بهادر سرکرده مغولان که تازه مسلمان شده موجب می شود تا شمس برای کمک که در خانه به دام حریق افتاده اند بهکمک بشتابد و در انجا دختر التاجو بهادر همان طغرا را از آتش نجات می دهد و دلباخته او می شود و چون مغولان از قوانین یاساق ایلخانی پیروی می کردند و دختر به غیر تاجیک نمی دهند اولین مانع برای رسیدت دودلداه به هم بوجود می آید....
آقای احسان عابدی در متن نوشته بازخوانی تاریخ رمان نویسی در ایران کتاب حکایت پیر و جوان به نوشته ناصرالدین شاه (البته در ان نوشته هم ایشان نام نویسنده کتاب را با همراه دلایلی ناصرالدین شاه می دانند اما به نوشته خودشان در اینباره تردید است که نویسنده کتاب عبدالکریم منشی تهرانی منشی خصوصی ناصرالدین شاه باشد اما با اوردن دلایلی نویسنده کتاب را ناصرالدین شاه می دانند.) را اولین رمان فارسی می دانند. کتاب در سال 1501 ه-ش نوشته شده است. البته به کتاب سیاحت نامه ابراهیم بیک نوشته زین العابدین مراغه ای که در سال 1285 نوشته شده اشاره می کند اما با ارائه دلایلی این احتمال را که سیاحت نامه ابراهیم بیگ اولین رمان فارسی می باشد را رد می کند- حکایت پیر و جوان - داستان سه روزی است که شاه تصمیم می گیرد با لباس عامی به میان مردم برود. اولین روز پی کودکی می رود و رفتار او را زیر نظر می گیرد و روز دوم دنبال جوانی می رود و روز سوم به دنبال پیر مردی ...
"برای جستجو در اشعار فرهاد و شیرین اثر وحشی بافقی کلیک کنید"
کمال الدین بافقی متخلص به وحشی از شعرای زبردست قرن دهم است . وی در اواسط نیمه اول قرن دهم در بافق به دنیا آمد و تحصیلات مقدماتی خود را در زادگاهش طی کرد . او در مدت عمر مانند خواجه شیراز از مسافرت های دور و دراز احتراز می جست و جز به کاشان و عراق سفر نکرد . وحشی بافقی در حدود سال 999 هجری قمری درگذشت . مزار وی در محله سربرج یزد در برابر مزار شاهزاده فاضل ، برادر امام هشتم قرار دارد . آثار باقیمانده وی عبارتند از دیوان اشعار ، مثنوی خلد برین ، مثنوی ناظر و منظور و مثنوی فرهاد و شیرین که این آخری به علت فوت وی ناتمام ماند و قرن ها پس از او وصال شیرازی آن را به اتمام رساند .
"گویندکه؛ معلمی کودکی را دید که در گوشه ای از مکتب خانه دست دعا برداشته که ؛ خدایا! جان معلم ما را بستان تا آسوده شویم. معلم که شاهد ماجرا بود لبخندی زد و گفت: پسرجان! من اگر بمیرم معلمی دیگر برای تدریس می آورند پس دعا کن که پدرت بمیرد تا برای همیشه از بلای درس خواندن رها شوی!"
این حکایت طنزآلود نشان از آن دارد که کراهیت محصلان از مشقّت مشق که آزادی آنها را محدود می کند امروزی نیست و تازگی ندارد. منتهی، امر ناخوشایندی که امروزه در حال وقوع است و هر ساله بر وخامت آن افزوده می شود علم گریزی است نه مدرسه گریزی! به همین سبب شاهدیم که دو عنصر «تمرکز» و « انگیزه» سال به سال در کلاس درس کم رنگ تر می شوند و هشدار معلمان و برگزاری آزمون پیاپی جز اتلاف وقت نتیجه ای نمی دهد. تاسف بارتر اینکه بسیاری از دانش آموزان از دو مرحله فرایند آموزش یعنی«یادگیری برای خواندن » و « خواندن برای یادگیری» هنوز در مرحله اول که مربوط به سال اول ابتدایی است، دست و پا می زنند و با اینکه رسماً و اسماً در مقطع متوسطه هستند اما از خواندن و نوشتن یک شعر یا متنی ساده عاجز و ناتوانند. در گذشته این دانش آموزان به سوی رشته انسانی سوق داده می شدند که به گمان متولیان امر رشته ای ساده !تصور می شد. اما امروزه به برکت بخشنامه های دانش آموز محور! به رشته های کار و دانش و ریاضی و ... نیز هدایت می شوند تا سایر رشته ها نیز از فیض وجود آنان بی نصیب نمانده باشند!
چه باید کرد؟
می دانیم که «خانواده» ، «اوضاع جامعه» و« مدرسه» سه ضلع مثلث آموزش اند . دو ضلع اولی تقریباً از اختیار متولیان تعلیم و تربیت خارج اند و تنها می توان به صورت محدود و ناچیز خانواده را با برنامه های مدرسه هماهنگ کرد. اما ضلع سوم یعنی ؛ «مدرسه» را می توان با کمی هزینه و برنامه ریزی تقویت کرد تا اندکی بر جذابیت انتقال «علم» افزود. یکی از این راه ها، راه اندازی و گسترش هرچه سریع تر مدارس هوشمند است.زیرا ذهن دانش آموز امروزی به سبب ارتباط دائم با تلویزیون ، موبایل ، کامپیوتر و... تصویری و مانیتوری شده و ضروری است که اطلاعات کتب درسی از طریق دلخواه او یعنی دانش و امکانات روز بر وی عرضه شود تا با آنها پیوند ذهنی ایجاد کند. باید دانست که تکیه و اصرار بر تخته و گچ و کتاب برای آموزش مانند این است که به جای ماشین از درشکه برای حمل و نقل مردم امروزی استفاده کنیم.
البته از دانش افزایی معلمان نیز نباید غافل ماند و باید از طرق مختلف مثل اعطای لب تاپ و تبلت از طریق اقساط و اجبار آنها در فراگیری ظرایف و طرایف آن ها برای استفاده در کلاس می توان بخشی از مسیر عقب افتاده را جبران کرد. در این صورت است که می توان به آینده ای روشن امیدوار بود و مقداری از بی انگیزگی ای را که از طریق اوضاع جامعه به او تزریق شده ، کم اثر کرد و گرنه اعطای نمرات مجازی نه تنها کمکی به بهبود اوضاع نمی کند بلکه ما را دچار توهم پیشرفت نیز می کند.
من هنگامی که به معراج برده شدم ٬ وقتی به درخت سدرة المنتهی رسیدم ٬ دیدم که برگهای آن بسیار پهن و بزرگ است ٬ به طوری که هر برگی از آن بر سر امتی سایه افکنده است و میوه های بزرگ و درشتی دارد . و همین که جلوه ای از امر خدا آن را پوشاند به صورت یاقوت و زمرد و مانند آن در آمد . اشاره به « اذ یَغشیَ السِّدْرةَ ما یَغْشی» است ٬ یعنی درخت سدرة المنتهی را چیزی پوشاند که حالا آن چیز ٬ نور یوده یا جلوه ای از عظمت پروردگار خدا می داند .
در روایت دیگری پیامبر اکرم (ص) فرموده : من وقتی به درخت سدرة المنتهی رسیدم با پروردگارم به اندازه « قابَ قَوْسَینِ اَوْ اَدْنی » فاصله داشتم یعنی به اندازه دو قوس یا کمتر از آن .
آری این عظمت سدرة المنتهی را می رساند. مخصوصا که فرموده « جنة المأوی » و بهشت برین هم در کنار آن است .
همچنین پیامبر اکرم (ص) فرمودند : من دیدم که روی هر برگی از برگهای درخت سدرة المنتهی فرشته ای استاده است و مشغول ذکر و تسبیح خداوند است .
لازم به ذکر است که « سدر » اسم جنس است یعنی جنس درخت سدر است و سدرة یعنی یک درخت سدر و « منتهی » یا اسم مکان است یعنی جایی که این درخت در آنجاست و یا به معنای منتهی الیه آسمانهاست ٬ یعنی این درخت در آخرین نقطه آسمانهاست و این معنا با آنچه در حدیث آمده که : سدرة المنتهی در آسمان هفتم است و یا جبرئیل نتوانست جلوتر از آن برود و یا پیامبر در آنجا با خداوند به اندازه دو قوس یا کمتر فاصله داشت سازگارتر است .
البته بعضی هم گفته اند : این درختی است در بهشت برزخی و الله العالم .
می گویند : در کشورهای عربی هم درخت سدر است که درختی است بسیار بلند که بلندی آن به چهل متر می رسد و تا دو هزار سال عمر می کند و سایه ای بسیار سنگین و لطیف دارد ٬ اما عیبی دارد که خاردار است ٬ لذا عربی آمد پیش رسول خدا و عرض کرد : ای رسول خدا ! در قرآن نام درختی خاردار آمده ٬ من فکر نمی کردم در بهشت چنین درختی باشد! حضرت فرمود: آن درخت کدام است ؟ عرض کرد : درخت سدر ٬ که درختی است خاردار . حضرت فرمود : مگر خداوند در قرآن نفرموده : « فی سدرٍ مَخْضودٍ » ۱ یعنی درخت سدر بدون خار! یعنی درخت سدر بهشتی اصلا خار ندارد ٬ بلکه به جای خار ٬ خداوند میوه قرار داده است که هر میوه ای هفتاد و دو رنگ ماده غذایی دارد که هیچ یک شباهتی به دیگری ندارد .۲
۱) سوره واقعه ٬ آیه ۲۸ .
۲) تفسیر المیزان٬ج۱۹ ٬ ص۵۷ـ۴۶ . تفسیر نمونه ٬ج۲۲ ٬ ص ۵۰۱ـ۴۹۵ و ج ۲۳ ٬ ص ۲۲۰ . بحارالانوار ٬ ج۸ ٬ مبحث بهشت .
برگرفته از وبلاگ«dozakh-atash.blogfa.com»
در ابتدای فصل هشتم کتاب فارسی سوم راهنمایی دوبیت از شعر اقبال لاهوری آمده است . در ذیل کل ابیات شعر رو جهت اطلاع شما دوستان اوردم.
ای جوانان عجم جان من و جان شما
غوطه ها زد در ضمیر زندگی اندیشه ام
تا به دست آورده ام افکار پنهان شما
مهر و مه دیدم نگاهم برتر از پروین گذشت
ریختم طرح حرم در کافرستان شما
تا سنانش تیز تر گردد فرو پیچیدمش
شعله ای آشفته بود اندر بیابان شما
فکر رنگینم کند نذر تهی دستان شرق
پارهٔ لعلی که دارم از بدخشان شما
می رسد مردی که زنجیر غلامان بشکند
دیده ام از روزن دیوار زندان شما
حلقه گرد من زنید ای پیکران آب و گل
آتشی در سینه دارم از نیاکان شما
سهراب سپهری ،شاعر واژه های ترد.
من اناری را، می کنم دانه ،
به دلم می گویم :
خوب بود این مردم ، دانه های دلشان پیدا بود
سهراب سپهري، در پانزدهم مهرماه 1307 درقم به دنيا آمد و دوره زندگي را بيشتر در تهران گذراند . يك نكته مهم درباره سپهري از اين قراراست : سهراب سپهري بر اساس شناسنامه در مهر 1307 در كاشان به دنيا آمده است. اما او خود به صراحت اين موضوع را مردود شمرده است:
”من كاشي ام. .شناسنامه ام درست نيست . مادرم مي داند كه من در روز چهاردهم مهر(16 اكتبر)به دنيا آمده ام . درست سر ساعت 12 .مادرم صداي اذان را مي شنيده است . در قم زياد نمانده ايم. به گلپايگان و خوانسار رفته ايم . به سرزمين پدري.سهراب، رفتار خشن معلم و پدر را بارها تجربه كرده بود، حتي روزي به جرم نقاشي كشيدن بر تابلوي مدرسه كتك خورده بود . به نقاشي علاقه زيادي داشت، و از راه نقاشي، تامين معاش مي كرد. به موسيقي، و بويژه نوا ختن سنتور نيز علاقه داشت و دستگاههاي موسيقي را مي دانست . مطالعه،جزو كارهاي روزمره سهراب بود. فرانسه و انگليسي را خوب مي دانست، و به قران و مولوي و شمس، علاقه فراوانی داشت.
سپهری در سال 1332 از دانشــكده هنرهاي زيبا دانشــگاه تهران، در مقطـع كارشنـاسي فارغ التحصيل شد و در مد ت زندگي خود، به اروپا، شرق آسياسفرهاي زيادي كرد. در حوزه نقاشي، و در عصر آهن، طبيعت را در آثارش جاني دوباره مي بخشيد. او هرگز ازدواج نكرد و در روزهاي پايان عمرش به انزوا پناه برد تا اينكه دريكم اريبهشت 1359، به علت بيماري سرطان خون درگذشت .
اولين سروده هاي سهراب، تا 35 سالگي ادامه داشت. در 45 سالگي، صداي پاي آب، و مسافر را سرود. در كل شش مجموعه شعر و دو شعر بلند ازاو مانده است. نام اولين مجموعه او، در كنار چمن،نام دارد و كتابي نيز به نثر به نام اتاق آبي نگاشته است. در كنار چمن، اولين كتاب سهراباست كه با مقدمه مشفق كاشاني چاپ شده و ناياب است . دومين اثر شعري سهراب، مرگ رنگنام دارد كه 22 قطعه شعر است. او در اين مجموعه، از شب و تاريكي صحبت كرده و مفاهيمي غير عرفاني دارد، و نوعي سـرگرداني در آن احسـاس مي شود .
زندگي خوابها، سومين اثر شعري سهراب است كه در سال 1332 سروده شده است و بيشترين تعداد شعر سهراب را در خود دارد . در اين دفتر، سهراب نشان داده كه با عرفان مشرق زمين آشنا شده، و از تاريكي ها فاصله گرفته و نور را احساس كرده است . شرق اندوه، عنوان دفتر شعر ديگر سهراب است. در اين دفتر،صحبت از درد مشرق زمين و تجليات عرفاني ديده مي شود.صداي پاي آب، از اصلي ترين سروده هاي سهراب است. گويا سهراب، در اين شعر خود را معرفي كرده و مشاهدات عرفاني خود را بيان كرده است . در اين سرود، صداي تنهايي سهراب، و عرفان او را مي شنويم .او در اين سروده، همه را به خوبي و نيكي دعوت كرده است. مسافر، نيز از ديگر سروده هاي سهراب است كه در بردارنده نكاتي عرفاني، و خاطره سفري به شمال است .
حجم سبز،كامل ترين و زيبا ترين اثر شعري سهراب است. اين اثر با 25 شعر، در 1346 چاپ شده و يادگار روزهاي سبز و آفتابي سپهري است. سهراب در اين اثر، اشعاري قوي واستوار دارد، و طبيعت را نمايش كرده است.
آخرين مجموعه شعري سهراب، ما هيچ، ما نگاه، نام دارد. سهراب در اين مجموعه، اشعاري دشوار و كم جذابيت دارد. گاه واژه ها بر معنا غلبه مي كنند ولي در نوع خود، بي نظير است. دراین مجموعهسپهري،در اوج و پختگي روحي است .و بالاخره اين كه اتاق آبي ديگر اثر سهراب سپهري است، كه به نثر است، داراي اشارات فلسفي، اعتقادي و عرفاني است. اتاق آبي سه بخش دارد : بخش اول به معرفي اتاق آبي ـ اتاقي در انتهاي باغي كه سهراب زياد به آنجا مي رفته ـ پرداخته، بخش دوم مربوط به خاطرات دبستان و دبيرستان است و بخش سوم، گفتگو با استاد نام دارد .
اگر دوست داريد، صداي خروش آبشاري پرآب در كوهسار را بشنويد و به تماشاي ريزش آب از كوه و لالههاي سرخ واژگون و شكوفههاي رنگارنگ و بستر سبز كنار جويها بايستيد، به سميرم در استان اصفهان برويد و از آنجا پس از پشت سر گذاشتن مسيري 5 كيلومتري به كنار آبشار سميرم ميرسيد كه از زيباترين و بزرگترين آبشارهاي ايران است.
چشماندازهاي طبيعت رنگارنگ آنجا در بهار و اوايل تابستان رويايياند اما در زمستان هم ميشود به كنار آبشار رفت و در خلوت سكوت، غرش آبشار را با تمام وجود شنيد.
حيف است اهل گردشگري در طبيعت باشيم و آبشار سميرم را نبينيم. آبشار پرشكوه سميرم، آبنماي طبيعي چشمنوازي است كه در 5 كيلومتري شرق سميرم واقع در 160 كيلومتري جنوب اصفهان قرار گرفته است.
با عبور از سميرم به سمت شرق به آبشار زيباي سميرم ميرسيم. اين آبشار گاهي، البته بندرت، ارتفاعي بيش از 70 متر پيدا ميكند. آب آبشار از چشمهساران ارتفاعات بالادست آن سرچشمه ميگيرد و از بالاي تخته سنگ صخرهاي صاف و عظيم به بيرون ميجهد. پاي آبشار فضاي سبز وسيعي احداث شده كه هماهنگي چشمگيري با كوه و آبشار و گياهان و گلهاي طبيعي كوه دارد.
آب و هواي اينجا در بهار و تابستان مطبوع و روحنواز است و گردشگران زيادي را جذب خود ميكند اما در زمستان هم بويژه اگر هوا خيلي سرد نباشد و برف زيادي زمين را نپوشانده باشد، مشتاقان طبيعت به تماشاي آبشار ميشتابند.
اواخر بهار و سراسر تابستان شايد جايي براي نشستن روي نيمكتهاي فضاي سبز آبشار پيدا نكنيد و صداي آبشار در سروصداي مردم، صلابت زمستانياش را نداشته باشد؛ اما در زمستان شماييد و طبيعت شگفتانگيز پيشرويتان و شايد هم چند نفري مثل خودتان آنجا باشند. ميگويند آبشار سميرم، عروس زيباي سلسله كوههاي زاگرس است.
زاگرس زيباييهاي خيرهكنندهاي دارد. شايد يكي از جالبترين آنها همين آبشار باشد. اين آبشار كه آبش در دره نادر جريان مييابد، در گذشته 75 متر ارتفاع داشته؛ اما بر اثر فرسايش در سالهاي متمادي به 35 متر كاهش يافته و تنها در سالهاي پرآبي دوباره ارتفاع ميگيرد.
ساليان طولاني كه شايد هزاران سال باشد، سبب شده تا نرمي آب، خراش و شكافي بر سينه كوه ايجاد كند و آب از اين شكاف بيرون ميجهد. همسايگي آبشار و كوه با درختان و همنوايي آنها با پرندگان، درختان و جانوران در محل، چشماندازي رويايي پديد آورده كه تنها بايد به آنجا رفت و اين همه زيبايي را به چشم بصيرت و حيرت ديد و اين كلام را بر زبان آورد: خداي تو را شكر كه سرزميني زيبا به ما عطا فرمودي. شكرگزار نعمتهاي بيپايانت هستيم.
ونک دیار بلند و صبورم
اردیبهشتت مرا بهشتی است که هر سال تکرار می شود ، گل های گیس کمری چشم نوازت طعنه به نرگس و لاله می زند و شبنم صبحگاهی افتاده بر رخسار شقایق ها کوهسارانت اشک شوق فرشته ای است که از آسمان به تماشای زیبابیهایت آمده .
طعم مسحور کننده چوه کمانه و چمه ، بوی زرین کوه آشیانه و پیچیدن سیردل های کوهی ات در دامان نان تونکه و همراهی ماست محلی در کنار چشمه سارانت ، آب حیاتی است که روح انسان را آرامش می دهد .
کودکی ام هنوز در کوهسارانت سرشار از مستی و حیرانی جریان دارد، اگر چه موهایم سپیده شده .
به گزارش باشگاه خبرنگاران، حقوق نمایندگان مجلس همواره به عنوان یکی از موضوعاتی است که حرف و حدیثهای زیادی در خصوص میزان آن مطرح میشود. این موضوع در مجلس نهم توسط برخی نمایندگان، علنی شده تا جایی که آنها میزان حقوق دریافتی خود از مجلس را اعلام کردند. نادر قاضیپور یکی از این نمایندگان است که چندی پیش در مصاحبه تفصیلی با باشگاه خبرنگاران رقم دقیق حقوق دریافتی خود را اعلام کرد. از این جهت وی آخرین فیش حقوقی خود(حقوق فروردینماه) را قرار داد. میزان دریافتی نماینده ارومیه به شرح زیر است: حقوق پایه: 24.753.750 عائلهمندی: 966.000 روند ماه قبل: 375 حق اولاد:483.000 حق ایثارگری و جانبازی:1.066.625 به عبارت دیگر دو میلیون و دویست و هشت هزار تومان
|
صبح ساحل، اجتماعی _ همه ساله با نزدیک شدن به نوروز،تب خرید لوازم و پوشاک جدید و چیدن سفره هفت سین داغ است و با وجود همه مشکلات، سعی می کنیم که تعطیلات نوروز را به بهترین شکل ومتفاوت تر از سالهای قبل برگزار کنیم.
خریدن سین های سفره هفت سین هم یکی از رسوم زیبا وماندگار ایرانیان است که نشانه ای از برکت وسلامت و سرزندگی است. در این بین سالهای متمادی و زیادی است که ماهی قرمز هم مهمان این سفره شده که گویی ریشه چینی دارد.
هرچندکه به نظر طراوت و شادابی مضاعفی به هر بیننده ای که ماهی قرمز را درتنگ بلور می بیند دست می دهد. ولی این شادابی معمولا تا مرگ نابهنگام ماهی کمرنگ می شود. مشکلی که خیلی ها با آن درگیر هستند برای رفع این مشکل بهتر است نکات آورده شده دراین مطلب را رعایت کنید تا درصد زیادی از مرگ ومیر ماهی قرمز سفره هفت سین شما برطرف شود:
-1 ابتدا می بایست درهنگام خرید از خرید ماهیان بی حال،کمرنگ و همچنین ماهیانی که فلس های(پولک) برجسته ای بدلیل تورم بدن دارند امتناع کرد. دقت کنید باله های ماهی دچار خوردگی و پوست ماهی دارای سائیدگی ویا لکه ها و نقاط سفید رنگ نباشند.
-2 پس از خرید ماهی می بایست با توری کوچکی، ماهی را از کیسه پلاستیکی خارج کرده و دریک ظرف که حاوی چند لیتر آب نمک5درصد است بمدت 15-20 دقیقه قرار دهید. فراموش نکنید که دمای ظرف می بایست هم دمای اتاق وخانه شما باشد وتفاوت دمایی چندانی با آب کیسه پلاستیکی خریداری شده نداشته باشد.
-3 پس از ضدعفونی با آب نمک می بایست ماهی را وارد تنگ مخصوص کرده وتا وقتی که آب تنگ کدر نشده ، آب را تعویض نکنید. فراموش نکنیدکه قبل از وارد کردن ماهی تنگ ، می بایست 1-2 روز مقداری آب را کنار بگذارید تا دراین مدت کلر آب خارج شود.
-4 از دادن غذا به ماهی تا 3 روز خودداری نمایید. این عمل به این دلیل است که متابولیسم بدن ماهی بدلیل استرس جابجایی و ورود به محل زندگی جدید،کاهش می یابد و غذا در روده ماهی می ماند وهضم نمی شود وگاهی تولید سم میکند
نمونه سوالات عربی3سال سوم دبیرستان رشته ریاضی فیزیک-تجربی
دانلود نمونه سوالات اخلاق2 سال سوم رشته علوم و معارف اسلامی دانلود نمونه سوالات ادبیات فارسی تخصصی سال سوم رشته ادبیات و علوم انسانی
دانلود نمونه سوالات ادبیات فارسی سال سوم دبیرستان رشته ریاضی و علوم تجربی
دانلود
نمونه سوالات سال سوم دبیرستان درس عربی رشته ریاضی فیزیک-تجربی دانلود نمونه سوالات دبیرستانی سال سوم رشته ریاضی درس فیزیک و آزمایشگاه دانلود نمونه سوالات سوم دبیرستان رشته ادبیات درس فلسفه
دانلود نمونه سوالات سوم دبیرستان رشته تجربی درس هندسه دانلود نمونه سوالات سوم دبیرستان رشته ریاضی فیزیک
دانلود نمونه سوالات حسابان سال سوم رشته ریاضی فیزیک دانلود نمونه سوالات حسابان سال سوم رشته ریاضی فیزیک دانلود نمونه سوالات جبر و احتمال رشته ریاضی فیزیک سال سوم دانلود نمونه سوالات جامعه شناسی2 سال سوم رشته ادبیات و علوم انسانی دانلود نمونه سوالات جغرافیا سال سوم رشته ادبیات و علوم انسانی دانلود نمونه سوالات اصول عقاید2 سال سوم درس علوم و معارف اسلامی دانلود نمونه سوالات ریاضی3سال سوم رشته علوم تجربی دانلود نمونه سوالات درس ریاضی سال سوم رشته ادبیات و علوم انسانی و علوم و معارف اسلامی دانلود نمونه سوالات درس تفسیر علوم قرآنی سال سوم رشته علوم و معارف اسلامی دانلود نمونه سوالات فیزیک و آزمایشگاه3 سال سوم رشته علوم تجربی دانلود نمونه سوالات تاریخ اسلام سال سوم رشته علوم و معارف اسلامی دانلود نمونه سوالات تاریخ ایران و جهان سال سوم رشته علوم انسانی دانلود نمونه سوالات زبان انگلیسی سال دوم کلیه رشته ها دانلود نمونه سوالات زبان فرانسه کلیه رشته ها سال سوم دانلود نمونه سوالات زمین شناسی سال سوم رشته تجربی دانلود نمونه سوالات زیست شناسی و آزمایشگاه 2 سال سوم رشته علوم تجربی دانلود |
25 فروردین روز بزرگداشت عطار نیشابوری گرامی باد.
ای در میان جانـــــم و جان از تو بی خبر از تو جهان پر است و جهان از تو بیخبر
نقش تو در خیال و خیال از تو بی نصیب نام تو بر زبــــان و زبــــان از تو بی خبـــر
چون پی برد به تو دل و جانم کــه جاودان در جان و در دلی، دل و جان از تو بیخبـر
از تو خبر به نام و نشان اســـــت خلق را وانگه همــــــه به نام و نشان از تو بیخبر
شرح و بیان تـــــو چه کنم زان که تا ابـــد شرح از تو عاجز است و بیان از تو بیخبـر
جوینــــــــدگان گوهر دریای کُنـــه تــــــو در وادی یقیــــن و گمـــــان از تو بی خبر
عطار اگر چه نعره ی عشق تو میزنـــــد هستنـــــد جمله نعره زنان از تــــو بی خبر
دانلود با لینک مستقیم از سرور سایت
برای کسب اطلاعات در مورد زندگی نامه وآثار ویکتورهوگو اینجــــا کلیک نمایید.
|
|
|
کتاب فرهنگ جملات حکمی کلیله و دمنهپدید آورندگان: محمد گودرزی دهریزی ، |
|
|
|
نامههای محمد به سران کشورها به مجموعه نامههایی گفته میشود که او پس از صلح حدیبیه، برای پادشاهان و سران ممالک همعصر با نبوت ارسال گشتهاند. براساس آیه اول سوره فرقان محمد موظف بود که دینش را همه جهان معرفی کند.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَىٰ عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيرًا
او نامههایی به هرقل، نجاشی، خسرو پرویز، مقوقس قبطی و منذر بن ساوی التميمى ارسال نمود.
نامه محمد به هرقل پادشاه روم
«"بسم الله الرحمن الرحيم من محمد بن عبد الله إلى هرقل عظيم الروم: سلام على من اتبع الهدى، أما بعد فإنى أدعوك بدعوة الإسلام أسلم تسلم يؤتك الله أجرك مرتين، فإن توليت فعليك إثم جميع الآريسيِّين". {قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ} آل عمران:64.»
به نام خداوند بخشنده مهربان
ازمحمد بنده و فرستاده خدا به هرقل، بزرگ رومیان. كسى كه پیرو راستى گردد گزند نمىبیند. اسلام بیاور تا سالم بمانى و اسلام بیاور تا خدا دوبار تو را پاداش دهد و اگر از پذیرش آن سر باز زدى، گناه اریوسیان ( فرقه ای از مسیحیت که بوسیله اسقف اریوس در سال 310 میلادی پایه گذاری شد و معتقد به مخلوق بودن حضرت عیسی و نفی الوهیت او بودند[۴])بر گردن تو خواهد بود. قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَىٰ كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ ۚ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ.}}[۵]
نامه محمد به خسروپرویز
«" بسم الله الرحمن الرحيم " من محمد رسول الله إلى كسرى عظيم فارس، سلام على من اتبع الهدى، وآمن بالله ورسوله، وشهد أن لا إله إلا الله وحده لا شريك له، وأن محمدا عبده ورسوله، وأدعوك بدعاية الله، فإني أنا رسول الله إلى الناس كافة، لينذر من كان حيا ويحق القول على الكافرين فأسلم تسلم، فإن أبيت فإن إثم المجوس عليك." »
بنام خداوند بخشنده مهربان.
از محمد، فرستاده خدا، به خسروی بزرگ ایران. درود بر آن کسی که حقیقت را بجوید و هدایت را پیرو باشد و به خداوند و رسولش ایمان آورد و گواهی دهد که جز الله معبودی نیست و شریک ندارد و یگانه است، و گواهی دهد که محمّد بنده و فرستاده اوست. من تو را به سوی خدا میخوانم. فرستاده خدا برای همگان هستم تا آنان را بیم دهم و حجت را بر کافران تمام کنم. اسلام بیاور تا در امان باشی و اگر از اسلام رویگردان شوی، گناه مردم مجوس بر گردن تو است.[۶]
نامه محمد به مقومس بزرگ مصر
«بسم الله الرحمن الرحيم. من محمد رسول الإسلام إلى المقوقس عظيم القبط: سلام على من اتبع الهدى، أما بعد فإني أدعوك بدعوة الإسلام، أسلم تسلم يؤتك الله أجرك مرتين ﴿قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ﴾ [آل عمران : 64].»[
به نام خداوند بخشنده مهربان
از محمّد فرزند عبدالله به مقوقس، بزرگ قبطیان. درود بر پیروان هدایت. من تو را به آیین اسلام دعوت می کنم. اسلام بیاور تا در امان باشی، اسلام بیاور تا خداوند دو پاداش به تو دهد؛ و اگر نپذیری و اسلام نیاوری گناه قبطیان نیز به عهده تو است. ای اهل کتاب، بیایید به یک اصل مشترک میان خودمان عمل کنیم و آن این است که غیر خدا را نپرستیم و کسی را شریک او قرار ندهیم و برخی از ما برخی دیگر را به خدایی نپذیرد. اگر آنان از آیین حق روی گرداندند بگویید گواه باشید که ما پیرو آیین اسلامیم. قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَىٰ كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ ۚ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ.
نامه محمد به نجاشی حاکم حبشه بسم الله الرحمن الرحيم من محمد رسول الإسلام إلى النجاشى ملك الحبشة: سلام عليك إنى أحمد الله إليك، الله الذي لا إله إلا هو الملك القدوس السلام المؤمن المهيمن، وأشهد أن عيسى بن مريم روح الله وكلمته ألقاها إلى مريم البتول الطيبة الحصينة، فحملت بعيسى فخلقه الله من روحه كما خلق آدم بيده، وإنى أدعوك وجنودك إلى الله عز وجل، وقد بلغت ونصحت فاقبلوا نصحى، والسلام على من اتبع الهدى.
به نام خداوند بخشنده مهربان
از محمد، فرستاده خدا، به نجاشی، پادشاه حبشه. سلام بر تو. من خدایی را که جز او خدایی نیست ستایش می کنم؛ خدایی که فرمانرواست و از هر عیبی منزه است، و خدایی که «سلام» است، بندگان فرمانبردارش از خشم او در اماناند و بر بندگانش ناظر و گواه است. گواهی میدهم که عیسی بن مریم روحی است از جانب خدا و کلمهای است که خداوند او را در وجود مریم قرار داد. مریمی که زاهد و پاک و پاکدامن است. خداوند با همان نیرویی که آدم را بدون پدر و مادر آفرید، عیسی را نیز بدون پدر، از رحم مادرش به وجود آورد. من تو را به سوی خدای یگانه و بیشریک دعوت میکنم و از تو میخواهم که پیوسته مطیع و فرمانبردار او باشی و از آیین من پیروی کنی و به خدایی که مرا مبعوث کرده است ایمان و یقین داشته باشی. همانا من فرستاده خدایم و تو و مردمانت را به سوی خداوند عزیز و با عظمت دعوت میکنم. من با این نامه رسالتم را ابلاغ کردم و برای شما خیرخواهی نمودم. خیر خواهی ام را بپذیرید. درود بر پیروان هدایت.
نامه محمد به منذر بن ساوی التميمى حاکم بحرین
بسم الله الرحمن الرحيم، من محمد رسول الله إلى المنذر بن ساوي، سلام عليك، فإني أحمد إليك الله الذي لا إله إلا هو، وأشهد أن لا إله إلا الله، وأن محمداً عبده ورسوله. أما بعد: فإني أذكرك الله عز وجل، فإنه من ينصح فإنما ينصح لنفسه، ومن يطع رسلي ويتبع أمرهم فقد أطاعني، ومن ينصح لهم فقد نصح لي، وإنّ رسلي قد أثنوا عليك خيراً، وإني قد شفعتُكَ في قومكَ، فاتركْ للمسلمين ما أسلموا عليه، وعفوتُ عن أهل الذنوب فاقبل منهم، وإنك مهما تصلح، فلن نعزلكَ عن عملك، ومن أقام على يهودية أو مجوسية فعليه الجزية[۹]
به نام خداوند بخشنده مهربان
از محمّد فرستاده خدا به منذر بن ساوی. درود بر تو. ستایش میکنم به سوی تو خدایی را که جز او معبودی نیست. شهادت میدهم معبودی جز خدای یکتا نیست و نیز گواهی میدهم که محمد صلی الله علیه و آله بنده و فرستاده اوست، اما بعد، من خدای عزّ و جلّ را به یاد تو میآورم، همانا آن که خیرخواهی میکند، برای خویش خیرخواهی میکند و هر کس فرستادگان مرا فرمان برد و پیرو آنان شود مرا فرمان برده است و هر که خیر آنان را خواهد برای من خیرخواهی کرده است. فرستادگان من ثنای خیر بر تو میفرستند و من تو را در قومت شفاعت کردم، پس برای مسلمانان، آن چه را که بر آن تسلیم شدند واگذار و گناهکاران را بخشیدم پس از ایشان بپذیر. و تو هر قدر که اصلاح کنی هرگز تو را از مقامت بر کنار نخواهیم داشت و هر که بر آیین یهود یا مجوس باقی ماند، باید جزیه پرداخت کنند.
دیباچه
متن پیام امام(ره) به گورباچف
ارسال نامه ی تاریخی امام خمینی قدس سره به گورباچف
رهبر شوروی سابق
دیباچه
نامه ی تاریخی امام خمینی(ره) در شرایطی خطاب به رهبری شوروی (سابق) نگاشته شد كه تحلیل گران سیاسی نظاره گر تجدید نظرطلبی و آغاز تحولات دنیای كمونیسم بوده، ولی قادر به اظهار نظر و یا اتخاذ موضعی روشن نسبت به رخدادهای در حال انجام در بلوك شرق نبودند. امام قدس سره، با بینشی برخاسته از مكتب وحی و فراتر از وقایع سیاسی، به ترسیم این رویداد مهم پرداخت. استفاده ی دقیق و به هنگام از این فرصت تاریخی در جهت ابلاغ ندای فطرت و پیام توحید، بیان غنای اسلام و آمادگی حوزه های علمیه تشیع جهت پاسخگویی به نیازهای فكری و اعتقادی نسل معاصر، برقراری رابطه ی معنوی و ابراز همدردی و حمایت از مسلمانان شوروی و دیگر كشورهای بلوك شرق، ایستادگی نظام جمهوری اسلامی بر اصل خدشه ناپذیر، نه شرقی و نه غربی و مبارزه با استكبار در اشكال و چهره های مختلف آن، پیش بینی شكست قطعی ماركسیسم در میدان عمل و فروپاشی نظام اِلحادی كمونیسم، هشدار جدی نسبت به فرو غلتیدن در دامن نظام سرمایه دار غرب، تحقق و عده های الهی و بازگشت نهایی جامعه ی انسانی به فطرت خداجوی خویش، از جمله ویژگی ها و نكات برجسته ی این پیام است و شایسته است كه متفكران و اندیشمندان مسلمان به تشریح و تبیین معارف ناب آن پرداخته و نیاز روزافزون مسلمانان و دیگر ملیت ها و مذاهب كشورهای بلوك شرق را پاسخ گویند.
متن پیام امام خمینی قدس سره به گورباچف(1)
بسم الله الرحمن الرحیمجناب آقای گورباچف صدر هیأت رییسه ی اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی با امید خوشبختی و سعادت برای شما و ملت شوروی.
از آن جا كه پس از روی كار آمدن شما، چنین احساس می شود كه جناب عالی در تحلیل حوادث سیاسی جهان، خصوصاً در رابطه با مسایل شوروی در دور جدیدی از بازنگری و تحول و برخورد قرار گرفته اید و جسارت و گستاخی شما در برخورد با واقعیات جهان چه بسا منشأ تحولات و موجب به هم خوردن معادلات فعلی حاكم بر جهان گردد، لازم دیدم نكاتی را یادآور شوم، هر چند ممكن است حیطه ی تفكر و تصمیمات جدید شما، تنها روشی برای حل معضلات حزبی و در كنار آن حل پاره ای از مشكلات مردمتان باشد، ولی به همین اندازه هم شهامت تجدید نظر در مورد مكتبی كه سالیان سال فرزندان انقلابی جهان را در حصارهای آهنین زندانی نموده بود، قابل ستایش است و اگر به فراتر از این مقدار فكر می كنید، اولین مسأله ای كه مطمئناً باعث موفقیت شما خواهد شد، این است كه در سیاست اسلاف خود دایر بر خدازدایی و دین زدایی از جامعه، كه تحقیقاً بزرگ ترین و بالاترین ضربه را بر پیكر مردم كشور شوروی وارد كرده است، تجدید نظر نمایید و بدانید كه برخورد واقعی با قضایای جهان جز از این طریق میسر نیست.
البته ممكن است از شیوه های ناصحیح و عملكرد غلط قدرتمندان پیشین كمونیسم در زمینه ی اقتصاد، باغ سبز دنیای غرب رخ بنماید، ولی حقیقت جای دیگری است. شما اگر بخواهید در این مقطع تنها گره های كور اقتصادی سوسیالیسم و كمونیسم را با پناه بردن به كانون سرمایه داری غرب حل كنید، نه تنها دردی از جامعه ی خویش را دوا نكرده اید كه دیگران باید بیایند و اشتباهات شما را جبران كنند، چرا كه امروز، اگر ماركسیسم در روش های اقتصادی و اجتماعی به بن بست رسیده است، دنیای غرب هم در همین مسایل – البته به شكل دیگر – و نیز در مسایل دیگر گرفتار حادثه است.
جناب آقای گورباچف!
باید به حقیقت رو آورد، مشكل اصلی كشور شما مسأله ی مالكیت و اقتصاد و آزادی نیست. مشكل شما عدم اعتقاد واقعی به خداست، همان مشكلی كه غرب را هم به ابتذال و بن بست كشیده و یا خواهد كشید. مشكل اصلی شما مبارزه ی طولانی و بیهوده با خدا و مبدأ هستی و آفرینش است.
جناب آقای گورباچف!
برای همه روشن است كه از این پس، كمونیسم را باید در موزه های تاریخ سیاسی جهان جستجو كرد، چرا كه مكتبی است مادی و با مادیات نمی توان بشریت را از بحران عدم اعتقاد به معنویت كه اساسی ترین درد جامعه ی بشری در غرب و شرق است، به در آورد.
حضرت آقای گورباچف!
ممكن است شما اثباتاً در بعضی جهات به ماركسیسم پشت نكرده باشید و از این پس هم در مصاحبه ها، اعتقاد كامل خودتان را به آن ابراز كنید، ولی خود می دانید كه ثبوتاً این گونه نیست. رهبر چین اولین ضربه را به كمونیسم زد و شما دومین و علی الظاهر آخرین ضربه را بر پیكر آن نواختید.
امروز دیگر چیزی به نام كمونیسم در جهان نداریم. ولی از شما جداً می خواهم كه در شكستن دیوارهای خیالات ماركسیسم، گرفتار زندان غرب و شیطان بزرگ نشوید. امیدوارم افتخار واقعی این مطلب را پیدا كنید كه آخرین لایه های پوسیده ی هفتاد سال كژی جهان كمونیسم را از چهره ی تاریخ و كشور خود بزدایید. امروز دیگر دولت های همسو با شما كه دلشان برای وطن و مردمشان می تپد، هرگز حاضر نخواهند شد بیش از این منابع زیرزمینی و روزمینی كشورشان را برای اثبات موفقیت كمونیسم – كه صدای شكستن استخوان هایش هم به گوش فرزندانشان رسیده است – مصرف كنند.
آقای گورباچف!
وقتی از گلدسته های مساجد بعضی از جمهوری های شما پس از هفتاد سال بانگ الله اكبر و شهادت به رسالت حضرت ختمی مرتبت – صلی الله علیه و آله و سلم – به گوش رسید، تمامی طرفداران اسلام ناب محمدی (ص) را از شوق به گریه انداخت.
لذا، لازم دانستم این موضوع را به شما گوشزد كنم كه بار دیگر به دو جهان بینی مادی و الهی بیندیشید. مادیون معیار شناخت در جهان بینی خویش را «حس» دانسته و چیزی را كه محسوس نباشد، از قلمرو علم بیرون می دانند و هستی را همتای ماده دانسته و چیزی را كه ماده ندارد، موجود نمی دانند. قهراً جهان غیب مانند وجود خداوند تعالی و وحی و نبوت و قیامت را یكسره افسانه می دانند. در حالی كه معیار شناخت در جهان بینی الهی اعم از «حس و عقل» می باشد و چیزی كه معقول باشد، داخل در قلمرو علم می باشد، گرچه محسوس نباشد. لذا هستی اعم از غیب و شهادت است و چیزی كه ماده ندارد، می تواند موجود باشد و همان طور كه موجود مادی به «مجرد» استناد دارد، شناخت حسی نیز به شناخت عقل متكی است.
قرآن مجید اساس تفكر مادی را نقد می كند و به آنان كه بر این پندارند كه خدا نیست، وگرنه دیده می شد،«لن نؤمن لك حتی نری الله جهره» می فرماید: «لا تدركه الابصار و هو یدرك الابصار و هو اللطیف الخبیر». از قرآن عزیز و كریم و استدلالات آن در موارد وحی و نبوت و قیامت بگذریم كه از نظر شما اول بحث است. اصولاً میل نداشتم شما را در پیچ و تاب مسایل فلاسفه، به خصوص فلاسفه ی اسلامی بیندازم. فقط به یكی دو مثال ساده و فطری و وجدانی كه سیاسیون هم می توانند از آن بهره ای ببرند، بسنده می كنم: این از بدیهیات است كه ماده و جسم هر چه باشد، از خود بی خبر است. یك مجسمه ی سنگی یا مجسمه ی مادی انسان، هر طرف آن از طرف دیگرش محجوب است، در صورتی كه به عیان می بینیم كه انسان و حیوان از همه ی اطراف خود آگاه است، می داند كجاست، در محیطش چه می گذرد، در جهان چه غوغایی است. پس در حیوان و انسان چیز دیگری است كه فوق ماده است و از عالم ماده جداست و با مردن ماده نمی میرد و باقی است. انسان در فطرت خود هر كمالی را به طور مطلق می خواهد و شما خوب می دانید كه انسان می خواهد قدرت مطلق جهان باشد و به هیچ قدرتی كه ناقص است، دل نبسته است. اگر عالم را در اختیار داشته باشد و گفته شود جهان دیگر هم هست، فطرتاً مایل است آن جهان را هم در اختیار داشته باشد. انسان هر اندازه دانشمند باشد و گفته شود علوم دیگری هم هست، فطرتاً مایل است آن علوم را هم بیاموزد. پس قدرت مطلق و علم مطلق باید باشد تا آدمی دل به آن ببندد، آن خداوند متعال است كه همه به آن متوجهیم، گرچه خود ندانیم. انسان می خواهد به «حق مطلق» برسد تا فانی در خدا شود. اصولاً اشتیاق به زندگی ابدی در نهاد هر انسانی نشانه ی وجود جهان جاوید و مصون از مرگ است.
اگر جناب عالی میل داشته باشید در این زمینه ها تحقیق كنید، می توانید دستور دهید كه صاحبان این گونه علوم، علاوه بر كتب فلاسفه ی غرب، در این زمینه به نوشته های فارابی و بوعلی سینا – رحمة الله علیهما – در حكمت مشا مراجعه كنند تا روشن شود كه قانون علیت و معلولیت كه هرگونه شناختی بر آن استوار است، معقول است نه محسوس و ادراك معانی كلی و نیز قوانین كلی كه هر گونه استدلال بر آن تكیه دارد، معقول است نه محسوس. و نیز به كتاب های سهروردی – رحمة الله علیه – در حكمت اشراق مراجعه نموده و برای جناب عالی شرح كنند كه جسم و هر موجود مادی دیگر به نور صرف كه منزه از حس می باشد، نیازمند است و ادراك شهودی ذات انسان از حقیقت خویش، مبرا از پدیده ی حسی است. از اساتید بزرگ بخواهید تا به حكمت متعالیه ی صدرالمتألهین – رضوان الله تعالی علیه و حشره الله مع النبیین و الصالحین – مراجعه نمایند تا معلوم گردد كه حقیقت علم همانا وجودی است مجرد از ماده و هرگونه اندیشه از ماده منزه است و به احكام ماده محكوم نخواهد شد. دیگر شما را خسته نمی كنم و از كتب عرفا و به خصوص محی الدین بن عربی نام نمی برم كه اگر خواستید از مباحث این بزرگ مرد مطلع گردید، تنی چند از خبرگان تیزهوش خود را كه در این گونه مسایل قویاً دست دارند، راهی قم گردانید تا پس از چند سالی با توكل به خدا از عمق لطیف باریك تر ز موی منازل معرف آگاه گردند كه بدون این سفر، آگاهی از آن امكان ندارد.
جناب آقای گورباچف!
اكنون بعد از ذكر این مسایل و مقدمات از شما می خواهم درباره ی اسلام به صورت جدی تحقیق و تفحص كنید و این، نه به خاطر نیاز اسلام و مسلمین به شما، كه به جهت ارزش های والا و جهان شمول اسلام است كه می تواند وسیله ی راحتی و نجات همه ملت ها باشد و گره مشكلات اساسی بشریت را بازگو نماید. نگرش جدی به اسلام ممكن است شما را برای همیشه از مسأله ی افغانستان و مسایلی از این قبیل در جهان نجات دهد. ما مسلمانان جهان را مانند مسلمانان كشور خود دانسته و همیشه خود را در سرنوشت آنان شریك می دانیم.
با آزادی نسبی مراسم مذهبی در بعضی از جمهوری های شوروی، نشان دادید كه دیگر این گونه فكر نمی كنید كه مذهب مخدر جامعه است. راستی مذهبی كه ایران را در مقابل ابرقدرت ها چون كوه استوار كرده است، مخدر جامعه است؟! آیا مذهبی كه طالب اجرای عدالت در جهان و خواهان آزادی انسان از قیود مادی و معنوی است، مخدر جامعه است؟! آری، مذهبی كه وسیله شود تا سرمایه های مادی و معنوی كشورهای اسلامی و غیر اسلامی در اختیار ابرقدرت ها و قدرت ها قرار گیرد و بر سر مردم فریاد كشد كه دین از سیاست جدا است، مخدر جامعه است. ولی این دیگر مذهب واقعی نیست، بلكه مذهبی است كه مردم ما آن را مذهب امریكایی می نامند.