حکیم منصور بن حسن، معروف به ابوالقاسم فردوسی سال ۳۲۹ در روستای باژ، شهر توس، واقع در حومه مشهد (خراسان) چشم به جهان گشود. حکیم فردوسی به طبقه دهقانان (دهگان) تعلق داشت. این طبقه بر خلاف امروز، دارای ملک و زمین های کشاورزی بودند. این مالکیت یکی از منابع ثروت در آن روزگار به شمار می آمد. این منبع ثروت برای فردوسی بسیار مهم بود زیرا وقتی که به کمک دانش و توانایی های فردی او آمد، توانست اثری ماندگار و بی همتا مانند شاهنامه را بیافریند؛ اثری که یکی از اسناد هویت فردی و اجتماعی و تاریخی ایرانیان به شمار می آید. بنابراین فردوسی هر آنچه از مال و ثروت که داشت برای آفرینش شاهنامه هزینه کرد به اندازه ای که حتی در واپسین سال های عمر به رنج و تنگدستی گرفتار شد، اما تسلیم افراد سودجو مثل محمود غزنوی نشد. موضوعی که دستاویزی برای تخریب شخصیت فردوسی شده مبنی بر این که وی می خواسته شاهنامه را به محمود غزنوی بفروشد. در واقع هدف فردوسی حفظ و نگهداری شاهنامه از خطر نابودی بود که ممکن است تصمیم گرفته باشد آن را به کتابخانه دربار غزنوی بدهد، اما پس از برخورد بیخردانه محمود غزنوی از این تصمیم خود منصرف شده است. به هر حال، اوج هنر فردوسی در آفرینش اثری است که در آن از نیازهای اساسی بشر سخن به میان آمده، افزون بر این تاریخ و زبان و هویت ایرانیان هم به این وسیله از خطر فنا حفظ شده است.
در این خاک زرخیز ایران زمین نبودند جز مردمی پاک دین
همه دینشان مردی و داد بود وز آن کشور آزاد و آباد بود
چو مهر و وفا بود خود کیششان گنه بود آزار کس پیششان
همه بنده ناب یزدان پاک همه دل پر از مهر این آب و خاک
پدر در پدر آریایی نژاد ز پشت فریدون نیکو نهاد
بزرگی به مردی و فرهنگ بود گدایی در این بوم و بر ننگ بود
کجا رفت آن دانش و هوش ما که شد مهر میهن فراموش ما
که انداخت آتش در این بوستان کز آن سوخت جان و دل دوستان
چه کردیم کین گونه گشتیم خار؟ خرد را فکندیم این سان زکار
نبود این چنین کشور و دین ما کجا رفت آیین دیرین ما؟
به یزدان که این کشور آباد بود همه جای مردان آزاد بود
در این کشور آزادگی ارز داشت کشاورز خود خانه و مرز داشت
گرانمایه بود آنکه بودی دبیر گرامی بد آنکس که بودی دلیر
نه دشمن دراین بوم و بر لانه داشت نه بیگانه جایی در این خانه داشت
از آنروز دشمن بما چیره گشت که ما را روان و خرد تیره گشت
از آنروز این خانه ویرانه شد که نان آورش مرد بیگانه شد
چو ناکس به ده کدخدایی کند کشاورز باید گدایی کند
به یزدان که گر ما خرد داشتیم کجا این سر انجام بد داشتیم
بسوزد در آتش گرت جان و تن به از زندگی کردن و زیستن
اگر مایه زندگی بندگی است دو صد بار مردن به از زندگی است
بیا تا بکوشیم و جنگ آوریم برون سر از این بار ننگ آوریم
هــمــانا که آمــد شــما را خبـــــر / که مــــا را چه آمد ز اخـــــــتر به ســـر
از این مار خوار اهریمن چهـــرگان / ز دانایی و شــــــــرم بــــی بهرگـــــان
نه گنج و نه نام و نه تخت و نـــژاد / همی داد خواهند گیتـــــــی به بــــاد
از این زاغ ســاران بی آب و رنــگ / نه هوش و نه دانش نه نام و نه ننگ
هم آتـــــش بــمردی به آتشـــکده / شــــدی تیره نوروز و جــــــشن سده
نه تخت و نه دیهیم بینی نه شهر / ز اخــــــتر هـــــمه تــــازیان راست بر
برنــجـــد یکی دیــــگـری برخــــورد / بــــداد و بــــبـــخش هـــــــمی ننگرد
پیاده شود مـردم جـــنگ جــــــوی / سوار آنک لاف آرد و گفـت و گـــــــوی
شود خار هر کـس که بد ارجــمند / فرومـــــایـــه را بــخـــت گــــــــردد بلند
کشاورز جنگی شـود بـــی هــنــر / نــــژاد و بـــــــزرگی نـــــــیـــــاید به بر
ربــایــد هـمی این از آن آن از این / ز نـــفـــریــــن نــــدانــنـــــــد باز آفرین
هــمــه گنــج ها زیر دامــن نــهنـد / بـــمیــــرند و کوشش به دشمن نهند
زیان کسان از پـــی سـود خویش / بــــجــویــنـــد و دیــن انــدر آرند پیش
بــریــزند خــون از پــی خواســتــه / شــود روزگــار مــهــان کـــــــــــاسته
ز شیـر شـتر خـوردن و سـوسـمار / عــــرب را به جــایی رسیدسـت کار
که تـــــاج کیــــانــــــی کـــنـــد آرزو / تــفــو بــر تــو ای چــرخ گـــردون تفو
همه بوم ایـران تو ویـــران شــمـــر / کــنام پـلــنگان و شــیــران شــمــر
پـــــر از درد دیـــــــدم دل پارســـــا / که اندر جـــهــان دیـــو بــد پادشـــاه
نــــمانــیــم کـیـن بوم ویــران کنند / هــمــی غــارت از شــهـر ایران کنند
نـــــخوانـنـد بر ما کــــسـی آفــرین / چـــو ویـــران بود بوم ایـــران زمـــین
دریغ است ایران که ویـــران شـــود / کـــنــام پــلنــگان و شــیران شـــود
همه سربه سر تن به کشتن دهیم / از آن به که ایران به دشمن دهیم
چو ایـــران مبـــــاشد تــــن من مباد / در این مرز و بوم زنده یک تن مباد
بر ایــــن نـــــامه بـَـر ســـالها بگــذرد همی خـــواند آنکــس کــه دارد خِـرد
بنـــــاهـــای آبــــــــاد گـــردد خــــراب ز بـــــــاران و از تــــابــــــش آفـــتــاب
پی افگـــنـدم از نظــم کاخی بلـــــند کــــــه از باد و بارانــــــش ناید گرـــزند
هر آنکس که دارد هُش و رای و دین پـــس از مــــرگ بر من کنـد آفریــــن
از آن پـــس نمیــرم که من زنـــدهام که تخم سخـــن مــــن پـراکـنـــدهام
روحت شاد فردوسی
دومین همایش همبستگی ملی در حمایت از تیم ملی فوتبال در مسابقات جام جهانی 2014 برزیل در حالی شب گذشته در سالن اجلاس سران از ساعت 20:30 برگزار شد که از موسیقی جام جهانی توسط هنرمند ارزنده کشورمان، احسان خواجه امیری رونمایی شد.
24/26
نمونه سوالات از همه دروس - قسمت 1 حجم فايل 3/57 مگابايت
نمونه سوالات از همه دروس - قسمت 2 حجم فايل 2/64 مگابايت
نمونه سوالات از همه دروس - قسمت 3 حجم فايل 6/86 مگابايت
علاقمندان به دریافت پاسخنامه ی عیدانه ۹۳ پایه هفتم ، لینک زیر را دانلود کنند.
سخنی بامدیران مدارس ومعلمان |
قارچ کوهی
ريواس كوهي
نکتهی مهم: هنگام برداشت کوشش کنیم تا ریشهی گياهان آسیب نبیند.
باريجه(گنبو)
در كشور ما گونههاي فراواني از گياهان مرتعي و بومي وجود دارد كه از قابليتهاي گوناگوني در زمينههاي خوراكي دارويي يا علوفهاي برخوردارند گياهان كوهي به دليل داشتن ارزش غذايي و دارويي از جمله منابع طبيعي هستند كه همواره مورد توجه انسان بودهاند با اين حال در دهههاي اخير بهرهبرداري بيرويه و نامناسب از اين گياهان، اين گونهها رادر معرض انقراض قرار داده است
منطقه مابا قرار گرفتن در دامنه هاي زاگرس نيز از اين نقيصه مثتثني نبوده و در عرصه های جنگلی و مرتعی محل رويش گونه هاي مختلف گياه مرتعي است كه رقم آن به 470 نوع مي رسد .هر سال و در آغاز بهار تعداد زيادي ا، با روي آوردن به دامن سبز و بكر طبيعت منطقه و جمعآوري سبزيهاي كوهي ، علاوه بر ازبين بردن پوشش گياهي ، موجب نابودي زيست بومي منطقه نيز ميشوند.
باريجه(گنبو) ، ، ريواس ، بيلههر، موسير ، كنگر ، ليزك و ترهكوهي برخي از گياهان خوراكي و دارويي اين منطقه هستند كه آنها را گل نداده بي رويه ریشه کن مي كنند چيدن گیاهان خوراکی ـ دارویی در منطقه دل هر دوستدار طبیعتی را به درد می اورد و چشمان هر علاقمند طبیعتی را گریان مي كند.