در باب چهارم در داستان موش و مار می خوانیم که ماری بزرگ و
مهیب لانه ی موشی را ـ در غیاب او ـ تصاحب کرد. موش توان مقابله با او را
ندارد و مادر نیز او را از رویارویی با مار برحذر می دارد موش تدبیری اندیشید.
باغبان خفته در آن نزدیکی را به سراغ مار فرستاد و مار با چوبدست باغبان
به هلاکت رسید. در این حکایت ، موش نمادی از آزادیخواهی است که در پی
حفظ مالکیت خصوصی خویش است و برای رسیدن به این هدف مقدس،
هراسی از رویارویی با دشمن(مار) ندارد و با طرح نقشه ای بر او غلبه می کند.
شیرین کاری موش را در به دام انداختن مار از زبان وراوینی
میخوانیم: « موش بر سینه ی باغبان جست ، از خواب درآمد موش پنهان
شد. دیگرباره در خواب رفت. موش همان عمل کرد... آتش غضب در دل
باغبان افتاد ..... گرزی گران وسرگرای زیر پهلو نهاد ... موش به قاعده ی
گذشته بر شکم باغبان وثبه بکرد... باغبان از جای بجست... در دنبال می
دوید تا به نزدیک مار رسید... موش ... همانجا به سوراخ فرو رفت . باغبان بر
مار خفته ظفر یافت ، سرش بکوفت» .
او در این مبارزه برای رهایی از چنگ دشمن، از دشمنی قویتر کمک
می گیرد و چه گواراست پیروزی و فتحی که از درگیری دشمنان سرسخت
حاصل می شود. این ویژگی همه ی آزادیخواهان است که هوشیار و زیرک
اند و از نقاط ضعف قدرتمندان به شکل مطلوب برای رسیدن به آزادی و دفع
ظلم بهره می برند.
ادبیات فارسی نقش زیادی داشتهاند. یكی از قدیمیترین و
كهنترین روشهای ادبیات فارسی استفاده تمثیلی از حیوانات
است. در واقع شاعران و ادیبان حیوانات را نماد و نشانه یك
شخصیت میدانستند و آن را تعریف میكردند. داستانهای
تمثیلی را بر اساس شخصیتهای داستان به دو قسمت پارابل و
فابل تقسیم کرده اند. پارابل ،داستانهایی است که قهرمانان
آنها شخصیتهای انسانی هستند. این داستانها، هدفی اخلاقی
و دینی دارند و می کوشند تا خواننده و شنونده را متنبه سازند.
فابل داستانهایی است که غالب شخصیتهای آنها حیوانات اند. و
در آنها دو هدف موردنظر است : یکی ، تعلیم اخلاقی و یا
عرفانی ؛ دوم ، نقد سیاسی و اجتماعی ؛ مثل داستانهای کلیله
ودمنه و مرزبان نامه . در دوراني كه فشار پادشاهان امكان
مستقيم نويسي از ظلم و جور را به نويسندگان نمي داد، این
شیوه داستان پردازی معهود در ایران و هند بود. یعنی بیان پند و
انتقاد از زبان جانوران و حیوانات و گیاهان، تا شنوندگان از
نصیحت های تلخ وگزنده ناراحت نشوند و پادشاهان خودکامه به
خاطر این خرده گیری آشکار، اهل قلم را آزار و شکنجه ننمایند.
نظرات شما عزیزان: