ما چون ز دَری پای کشیدیم، کشیدیم امید ز هر کس که بُریــدیم،بُریــــدیم دل نیست کبوتر که چو برخاست نشیند از گوشه ی بامی که پریدیم، پریدیم رَم دادن صید خود از آغاز غلط بود حالا که رَماندی و رمیــدیم،رمیـــدیم نام تو که باغ اِرَم و روضه ی خُلد است انگار که دیـدیــــــــــــم ندیدیم،ندیـــــدیم صد باغ بهار است و صَلای گل و گلشن گر میوه ی یک باغ نچیدیم،نچیدیم سر تا به قدم تیغِ دعاییم و تو غافل هان! واقف دم باش رسیدیم، رسیدیم وحشی سبب دوری و این قسم سخنها آن نیست که ما هم نشنیدیم، شنیدیم "وحشی بافقی"
نظرات شما عزیزان: