مدیر مدرسه ای به دانش آموزان گفت:
چه کسی می تواند از این طرف حیاط مدرسه به سمت آن هدفی که گذاشته ام حرکت نماید ولی طوری برود که مستقیم به سمت هدف حرکت کند و راهش کج نشود بچه ها یکی پس از دیگری امتحان می کردند ولی وقتی پشت سرشان را نگاه می کردند جای پاهایشان روی برف هابه جا مانده بودو نشان می داد همه از مسیر منحرف شده اند.
تا این که فردای آن روز پسری آمد وبه آقای مدیر گفت: من می توانم این حرکت را انجام بدهم .
آقای مدیر به اواجازه داد حرکت کند. او با سرعت حرکت کرد وبه هدف رسید بدون آن که منحرف شود . همه ی بچه ها تعجب کردند علت را از او جویا شدند .
نظرات شما عزیزان: