شمیم ادب
علمی،آموزشی،فرهنگی،اجتماعی

        

كاش مي شد که كسي مي آمد 

اين دل خسته ما را مي برد
چشم ما را مي شست 
راز لبخند به ما مي آموخت 
كاش مي شد كه غم و دلتنگي 
راه اين خانه ما گم مي كرد
و دل از هر چه سياهي است رها مي كرديم 
و سكوت 
جاي خود را به هم آوايي ما مي بخشيد
و كمي مهربانتر بوديم
كاش مي شد دشنام ،
جاي خود را به سلامي مي داد
گل لبخند به مهماني لب مي برديم 
بذر اميد به دشت دل هم
كسي از جنس محبت غزلي را مي خواند
و به يلداي تنهايي و زمستاني هم 
يك بغل عاطفه گرم به مهماني دل مي برديم
كاش مي شد مزه خوبي را 
مي چشانديم به كام دلمان
كاش ما تجربه اي مي كرديم
شستن اشك از چشم بردن غم از دل هم دلي كردن را 
كاش مي شد كه كسي مي آ مد 
باور تيره مارا مي شست 
و به ما مي فهماند 
دل ما منزل تاريكي نيست
اخم بر چهره بسي نازيباست 
بهترين واژه همان لبخند است
كه زلبهاي همه دور شده است 
كاش مي شد كه به انگشت نخي مي بستيم
تا فراموش نگردد كه هنوز انسانيم
كاش مي شد كه شعار جاي خود را به شعوري مي داد
تا چراغي گردد دست انديشه مان
كاش مي شد كه كمي آيينه پيدا مي شد
تا ببينيم در آن صورت خسته اين انسان را
كاش پيدا مي شد دست گرمي كه تكان بدهد 
تا كه پيدا بشود خاطره آن پيمان
و كسي مي آ مد و به ما مي فهماند 
از خدا دور شده ايم
كاشكي" واژه درد آور اين دوران است
كاشكي" جامه مندرس اميدي است كه تن حسرت خود پوشانيم
كاش مي شد كه كمي ، لااقل قدر وزن پر يك شاپرك
ما مسلمان بوديم




نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:




تاریخ: یک شنبه 10 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط حميدرضارضايي
آخرین مطالب

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی